شتر و الاغی در دشتی سرسبز قدم میزدند و با هم صحبت میکردند. هوا کم کم ابری شد. شتر نگاهی به آسمان انداخت و گفت: فکر میکنم به زودی باران شروع به باریدن کند، بهتر است تا دیر نشده پناهگاهی برای خودمان پیدا کنیم. الاغ گفت: در این نزدیکی مزرعهای است که ایوان بزرگی دارد، ما میتوانیم به آنجا برویم و زیر سقف ایوان بنشینیم تا باران ما را خیس نکند.
شتر پذیرفت و هر دو به سوی مزرعه به راه افتادند. کمی جلوتر، به رودخانهای رسیدند. شتر قدم در آن گذاشت و به میان آب رفت. سپس سرش را برگرداند و به الاغ که هنوز کنار رودخانه ایستاده بود گفت: بیا توی آب! چرا ایستادهای؟ ما باید زودتر از رودخانه بگذریم.
الاغ پاسخ داد: آخر میترسم غرق شوم.
شتر گفت: نترس! میبینی که آب تا شکممان بیشتر نمیآید.
الاغ لبخندی زد و پاسخ داد. ...
***
پس از اینکه داستان در کلاس خوانده شد، کودکان را تشویق کنید تا بگویند که الاغ چه پاسخی داده است. سپس از آنها بخواهید تا پرسشهای خود را در مورد داستان مطرح کرده و به بحث بگذارند. برای مثال میتوانید سوالات زیر را در کلاس به چالش بکشید:
ـ آیا هر معیاری مناسب هر کاری هست؟
ـ چه کسی میتواند معیار مناسب را تشخیص دهد؟
ـ آیا برای ارزیابی هر کاری نیاز به معیار داریم؟
ـ آیا معیارها قابل تغییرند؟
ـ آیا میتوانیم بگوییم تفاوت اندیشهها بر مبنای تفاوت معیارهاست؟ بر عکس آن چطور؟
ـ آیا در فرهنگهای مختلف معیارها متفاوت است؟
ـ فایدههای داشتن معیار درست چیست؟
ـ آیا عادی بودن یک عمل یا رفتار، معیار خوبی برای درستی آن است؟
ـ به عنوان فعالیت، چند نمونه کار که در آن موفق شده یا شکست خوردهاید را بگویید و معیار خود را برای سنجش موفقیت بیان کنید.
منبع: http://www.pac.org.ir
شکیبا باشید...