

میگویند برات کربلا اگر میخواهی؛ دخیل به پنجره_فولاد امام رضا(ع) ببند...
عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند.
نمونه اش حسن!
متولد یک روزِ گرم شهریور در مشهد؛در همسایگی امامِ رئوف...
دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر؛این پسر با بقیه فرق داشت!!!
معرفتش؛ اولین جرقهی تمام رفاقتهایش بود...اصلا هرکه به او جذب میشد؛ مریدِ خونگرمی و معرفتِ بیحسابش بود.
مریدِ علی-علیه السلام- و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا، تمام محرم و صفر، همسفرِ روضهها و هیئتهایش بود.
اینبار به جای کربلا؛ براتِ سوریه را از حضرت سلطان گرفت.
عازمِ شهرِ عشق شد...
ارادتش به خاندانِ عصمت،گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیاییاش بود...و اصلا حسن مردِ ماندن نبود...
همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از شهادت؟؟
شوق به شهادت در چشمانش شعله میکشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟!
صبح ولادتِ مولایش علی-علیه السلام- غسل شهادت کرد... مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود.
چون شیر به میدان زد...پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده میشد...
در ۱۹ اردیبهشت؛در سرزمینِ حلب؛ با گروهی هشت نفره، در عملیاتی که نامِ امام رضا-علیه السلام- بر رویش میدرخشید؛ به آسمان پرواز کرد.
حسن با معرفت بود...هنوز هم هست.
مادر دلتنگش میشود و او مرهَم به این دلتنگی...
مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس میکند...مادر است و عطر حضورش را لمس میکند...
مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش؛ ختم به خیر و عزت شده است.
حال حسن آسمان نشین است...به همان اندازه با معرفت.
تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳
تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب
تاریخ انتشار:۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
مزار : خواجه ربیع مشهد
«سروها ایستاده میمانند» یکی از مجموعه کتابهای انتشارات روایت فتح در خصوص شهدای مدافع حرم است که به قلم مریم عرفانیان به زندگی شهید حسن قاسمیدانا میپردازد. راوی کتاب «مریم طربی» مادر شهید است. کسی که به خوبی دومین فرزند از چهار پسرش را میشناسد و همراه روایتهای ریز و دقیق او به شناختی بهتر از یک رزمندهی جبهه مقاومت اسلامی نائل میشویم.
مطالعهی کتاب «سروها ایستاده میمانند» خواننده را به خوبی با خصوصیات اخلاقی شهید قاسمیدانا آشنا میکند. تا جایی که وقتی این جوان نانوا تصمیم میگیرد به دفاع از حرم برود، خواننده پیش خود فکر میکند اگر این آدم (حسن) تصمیمی غیر از این میگرفت باید متعجب میشدیم. حسن جوانی بود که یکدست لباس نظامی را روی درِ کمدش آویخته بود تا به محض فرمان رهبر، به هر آوردگاهی که نظام اسلامی نیاز دارد، ورود کند.
تاریخ انتشار: 1399/02/20
شکیبا باشید...